
در آغاز این گفتوگو، خبرنگار بیرونیت به یکی از دوگانههای مهم در صنایع اشاره میکند؛ اینکه برخی مدیران گاز، برق و آب را «ماده اولیه» تولید میدانند و معتقدند صنایع باید خودشان برای تأمین آنها میدان گازی، نیروگاه یا طرح انتقال آب داشته باشند؛ در حالی که گروه دیگری به این امور بهعنوان «زیرساخت» مینگرند و آن را وظیفه دولت میدانند.
غنینژاد در واکنش به این طرح مسئله گفت که این دیدگاهها عمدتاً از سوی شرکتهای بزرگ شبهدولتی مطرح میشود، نه بخش خصوصی. به گفته او: «وقتی مدیران این بنگاهها را دولت تعیین میکند، طرف گفتوگو در واقع خود دولت است. وظیفه دولت هم نه تأمین منافع گروههای خاص، بلکه حفاظت از منافع ملی است.»
در ادامه این گفتوگو، خبرنگار با اشاره به طرح انتقال آب از خلیج فارس به یزد، کرمان و حتی خراسان، هزینه تمامشده آن را حدود ۴ تا ۶ یورو برای هر مترمکعب اعلام کرد؛ رقمی که از نگاه کارشناسان اقتصادی هیچ توجیهی ندارد.
غنینژاد با تأکید بر همین نکته گفت: «کجای دنیا آب را مترمکعبی ۴ یورو میخرند؟ اینها بهجای اینکه صنایع آببر را به سواحل منتقل کنند، آب را برای صنایع به دل کویر میبرند. اینجا دم خروس پیداست. منافع پیمانکارهای بزرگ حوزه آب بسیار پررنگ است و آنها از چنین تصمیمهایی سودهای کلان میبرند؛ اما نتیجه، بهطور کامل خلاف منافع ملی است.»
به اعتقاد او، «تخصیص بهینه منابع» ایجاب میکند که صنایع آببر در کنار آب احداث شوند و اگر این اشتباه در گذشته رخ داده، برای بازنگری هنوز هم دیر نشده است.
این اقتصاددان در بخش دیگری از این گفتوگو به احداث صنایع انرژیبر در قالب پتروشیمی، فولاد یا هر صنعتی دیگر اشاره کرد و آن را نمونهای از «اصرار بر انجام تصمیمات غلط» دانست.
غنینژاد این اتفاقات را ناشی از دو عامل بیان کرد: نخست منافع پیمانکاران قدرتمند و سپس نگاه نادرست برخی نمایندگان مجلس که توسعه را ابزار جلب رضایت مردم محلی میبینند.
او گفت: «نماینده مجلس صرفاً نماینده یک شهر مشخص نیست؛ نماینده ملت ایران است. اما من معتقدم بسیاری از نمایندگان، قانون اساسی را حتی یکبار درست نخواندهاند تا بدانند نباید منافع محلی را بر منافع ملی ترجیح دهند.»
غنینژاد در ادامه به نمونههای دیگری از توسعهنیافتگی اشاره کرد: «بهعنوان مثال فرودگاههایی که در شهرهای کوچک ساخته شدهاند و تقریباً هیچ پروازی ندارند، گازرسانیهای بیهدف به روستاها و زیرساختهایی که هزینهشان از فایدهشان بیشتر است، ناشی از فشار نمایندگان است.»
به باور او، این روند نشان میدهد «منافع محلی جایگزین منافع ملی شده» و دولت نیز بهجای دفاع از اصول توسعه، بیشتر دنبال حفظ خود است تا اصلاح ساختار.
او در بخش دیگری از این گفتوگو، ساخت کارخانههای فولاد یکمیلیونی در شهرهای فاقد زیرساخت را با وجود بحران آب و برق مورد اشاره قرار داد و گفت: «این در حالی است که کارخانههای کمظرفیت عمدتاً توجیه اقتصادی ندارند و صرفاً به دلیل فشار برخی نمایندگان یا نوعی باور نادرست به عدالت اجتماعی ایجاد شده است.»
غنینژاد این روند را «بیخردی محض» خواند و گفت: «انجام چنین پروژههایی نتیجه درک نشدن جایگاه نمایندگی در پارلمان است. اگر نماینده درکی از جایگاه خود داشت، چنین مطالبههایی نمیکرد.»
او در ادامه با اشاره به سنگ معدنی «پیریت» که به دلیل شباهت به طلا، «طلای بیخردان» نامیده میشود، این پرسش را مطرح کرد که آیا بسیاری از پروژههای پرزرقوبرق کشور نیز همینگونه نیستند؟ «بسیاری از پروژههایی که بهنام توسعه اجرا میشوند، در واقع پیریتاند؛ ظاهر طلایی دارند اما طلا نیستند و فاقد هرگونه عقلانیت اقتصادیاند.»
این اقتصاددان هشدار داد که حتی منافع کوتاهمدت احداث صنایع بزرگ در مناطقی که مزیت نسبی ندارند نیز میتواند در بلندمدت بحرانی شود؛ از برهمزدن تعادل منابع گرفته تا تغییرات قدرت سیاسی محلی، که چنین رویکردی «واقعاً تأسفآور» است.
از نظر دکتر موسی غنینژاد، ریشه بسیاری از تصمیمات غلط توسعهای در ایران، برداشت غلط نمایندگان از جایگاه نمایندگی و فقدان نگاه ملی در سطوح تصمیمگیری است.
به باور او، «هر جا منافع محلی، منافع ملی را خاموش کند، نتیجه آن پروژههایی است که فقط ظاهری فریبنده دارند و در عمل چیزی جز سیاستگذاریهای نادرست و ایجاد مشکلات اجتماعی و اقتصادی نخواهد بود.»


