دوستان، من که تکلیفم روشن است؛ بارها نوشتهام که بجز اقتصادِ آزاد "ادام اسمیت" هیچ چاره دیگری نداریم. بارزترین دلیلم هم نسلی ازکشورهای درحال توسعه است که ظرف نیم قرن گذشته بمدد اقتصاد آزاد ادام اسمیت توانستهاند ازمدار توسعه نیافتگی بیرون آمده و تبدیل به اقتصادهای موفقی شوند. مالزی، اندونزی، تایوان، سنگاپور، هنک کنگ، ویتنام، ترکیه، مکزیک، برزیل، چین(در مناطق آزادش) و.. منتهی بسیاری ازمسئولینمان همچنان درگیرِ همان تفکرات انقلابی تئوریهای وابستگی، خودکفایی، بروی پای خودبایستیم، اقتصاد دولتی و.. هستند.
بازگردیم به خیامیها و پیکان.
خیامیها به نسلی از فعالین اقتصادی تعلق داشتند که در انگلیسی بآنها "آنتروپرونر" میگویند. بفارسی آن را"کارآفرین" ترجمه کردهاند. آنتروپرونرها از یک جهت مهم در نقطه مقابل "آقا زاده"های خودمان قرارمیگیرند. آنها فعالین موفق اقتصادی هستند که ازصفرشروع میکنند و بمددِ استعداد و تلاش بیوقفه بدل به غول های موفق اقتصادی میشوند. "مه آفرید امیرخسروی" یقیناً یک آنتروپرونر بود. ازروستایی درگیلان شروع کرده بود و زمانیکه او را در سال ۹۰ بازداشت کردند، ۱۷هزارنفر در یک دو جین کارخانجات و موسسات تولیدی وی کارمیکردند.
ازاواخردهه۱۳۴۰وبالاخص اوائل دهه ۱۳۵۰وبالارفتن بهاء نفت و درنتیجه ثروتمندتر شدن جامعه، نسلی از آنتروپرونرها درایران ظهورمیکنند. لاجوردیها، خسروشاهی ها، ایروانی، حاج برخوردار، هژبریزدانی، ثابت پاسال وخیامیها ازجمله آنتروپرونرهای دوران شاه بودند.
احمد و محمود خیامی دراواسط دهه ۱۳۳۰ و ازصفر [صافکاری کوچکی درمشهد] شروع میکنند و دودهه بعد بزرگترین واحد تولید اتومبیل در ایران و خاورمیانه [ازجمله ترکیه] را تاسیس کرده بودند. کار را ازهمان ابتدا با هدف ساخت قطعات مختلف پیکان در ایرانناسیونال شروع میکنند و ده سال بعد ازتولید نخستین پیکان زمانیکه انقلاب اتفاق افتاد، جدای از بدنه، اطاق و شاسی، بسیاری از قطعات دیگر هم درایران تولید میشد. سرنوشت خیامی ها مثل سایرین شد.اموالشان مصادره وخودشان هم آواره ازوطن.
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست